محمدعلی شریفی؛ عباس بحرودی؛ صالح مافی
چکیده
این پژوهش روشی هندسی را برای محاسبه نرخ لغزش گسلهای زاگرس ارائه میدهد. در این روش هر گسل را به صورت مجموعه پیوستهای از قطعات گسلی در نظر میگیریم که موقعیت سطحی آنها معلوم است. اولین مسئله در انجام این محاسبات تعیین وضعیت صفحات گسلی موجود در لایه لرزهزای زاگرس است. این کار را با استفاده از موقعیت کانونی زمین لرزههای رخ داده ...
بیشتر
این پژوهش روشی هندسی را برای محاسبه نرخ لغزش گسلهای زاگرس ارائه میدهد. در این روش هر گسل را به صورت مجموعه پیوستهای از قطعات گسلی در نظر میگیریم که موقعیت سطحی آنها معلوم است. اولین مسئله در انجام این محاسبات تعیین وضعیت صفحات گسلی موجود در لایه لرزهزای زاگرس است. این کار را با استفاده از موقعیت کانونی زمین لرزههای رخ داده در اطراف قطعه گسلی انجام میدهیم. با محاسبه ضرایب صفحات گسلی، میتوان آزیموت امتداد صفحات را نسبت به شمال نجومی به دست آورد. تنوع در مکانیزمهای حرکتی گسلهای منطقه، شکستگیها با راستاهای متفاوتی را بر روی سطح زمین ایجاد میکند که از اختلاف بین راستای گسل و راستای شکستگی سطحی و نوع حرکت گسل (شیبلغز و امتدادلغز) زاویه لغزش گسل را به دست میآوریم. در ادامه و به منظور محاسبه نرخ لغزش هر گسل، پوسته زاگرس را به صورت جسم یکپارچهای در نظر میگیریم که در اثر اعمال تنش به صورت یکنواخت تغییرشکل میدهد. به کمک این فرض بردارهای سرعت شبکه را بر روی سطح گسلها تصویر کرده و با استفاده از بردار جهت لغزش، نرخ لغزش گسل را محاسبه میکنیم. نرخ لغزش به دست آمده پارامتری است که برای هر قطعه گسلی به صورت جداگانه محاسبه میشود. با در نظر گرفتن اثر خطاهای سیستماتیک در موقعیت کانونی زمین لرزهها، نرخهای لغزش به دست آمده برای قطعات گسلی همواره دارای خطا هستند. لذا به منظور کاهش اثر خطا،برای هر گسل یک نرخ لغزش میانگین تعریف میکنیم. بردارهای سرعت مورد استفاده در این تحقیق، بردارهای سرعت ایستگاههای دائمی شبکه ژئودینامیک زاگرس هستند که توسط سازمان نقشهبرداری کشور تهیه شدهاند. موقعیتهای کانونی زمینلرزهها نیز توسط پژوهشگاه بینالمللی مهندسی زلزله و زلزلهشناسی منتشر میشوند.نتایج به دست آمده از این روش نشان میدهند مناطقی که گسلهای آنها نرخ لغزش بالایی دارند، از تراکم زمینلرزه بالایی نیز برخوردارند.
فریبرز قربانی؛ حمید عبادی؛ مسعود ورشوساز
چکیده
در طول چند دههی اخیر محیطهای شهری بسیار بیشتر از گذشته گسترش یافتهاند. یکی از مهمترین مشکلاتی که در اکثر کلان شهرها و حتی شهرهای کوچک وجود دارد مدیریت سیستم حمل و نقل است. یک سیستم نظارتی پیشرفته از وسایل نقلیهی درون شهری امکان غلبه بر مشکلات ترافیکی و ازدحام خودروها را فراهم مینماید، و به تبع آن از مشکلات آلودگی ...
بیشتر
در طول چند دههی اخیر محیطهای شهری بسیار بیشتر از گذشته گسترش یافتهاند. یکی از مهمترین مشکلاتی که در اکثر کلان شهرها و حتی شهرهای کوچک وجود دارد مدیریت سیستم حمل و نقل است. یک سیستم نظارتی پیشرفته از وسایل نقلیهی درون شهری امکان غلبه بر مشکلات ترافیکی و ازدحام خودروها را فراهم مینماید، و به تبع آن از مشکلات آلودگی هوا میکاهد. با توسعهی پرندهای بدون سرنشین (UAV) امکان پایش مستمر و دقیق محیطهای شهری برای کاربران فراهم گردیده است. در این تحقیق هدف ارائه روشی سریع و با عملکردی مناسب از نظر دقت در شناسایی اتوماتیک خودرو در تصاویر پهپاد با حدتفکیک بسیار بالا است. در گام شناسایی خودرو از قابلیت الگوریتم آشکارساز و توصیفگر عوارض موضعی SIFT استفاده شده است. یکی از اصلیترین قابلیتهای این الگوریتم پایدار بودن در برابر تغییرات روشنایی و انواع تبدیلات هندسی نظیر انتقال، دوران و مقیاس است. روش ارائهشده شامل دو مرحلهی اصلی: آموزش الگوریتم و فرآیند شناسایی خودرو است. روش پیشنهادی بر روی ۸تصویر پهپاد که دارای پسزمینه با بینظمیهای مختلف هستند پیادهسازی شد. این تصاویر شامل انواع مختلفی از خودروها هستند. به منظور ارزیابی کمی روش پیشنهادی از دو معیار استفاده شده است. همچنین عملکرد این روش با رویکرد پنجرهی جستجو مورد مقایسه قرار گرفته است. نتایج نشان میدهد زمان محاسبات الگوریتم پیشنهادی ۸۲ثانیه است و میانگین دو معیار ارائه شده معادل ۶۵/۶۷ درصداست که نشان دهندهی برتری روش از لحاظ سرعت و دقت محاسباتنسبت به روش پنجرهی جستجواست.
محمد مهدی تقدسی؛ مهدی حسنلو؛ کامران افتخاری
چکیده
شوری خاک یکی از عوامل گسترش بیابانزایی و تخریب منابع زیست محیطی در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب میشود. با توجه به روند رو به گسترش شوریزایی در طی سالیان اخیر و اهمیت حفظ منابع طبیعی، تعیین گستره نواحی تحت تأثیر این پدیده و شدت شوری در این مناطق از اهمیت ویژهای برخوردار است. استفاده از پتاسیل تصاویر ماهوارهای با توان ...
بیشتر
شوری خاک یکی از عوامل گسترش بیابانزایی و تخریب منابع زیست محیطی در مناطق خشک و نیمه خشک محسوب میشود. با توجه به روند رو به گسترش شوریزایی در طی سالیان اخیر و اهمیت حفظ منابع طبیعی، تعیین گستره نواحی تحت تأثیر این پدیده و شدت شوری در این مناطق از اهمیت ویژهای برخوردار است. استفاده از پتاسیل تصاویر ماهوارهای با توان تفکیک مکانی و طیفی بالا و به کارگیری تکنیکهای سنجش از دوری یکی از راههای مؤثر در تشخیص این پدیده و تعیین شدت شوری در نواحی آسیب دیده است. براین اساس پژوهش حاضر با نمونهبرداری از خاک منطقهای واقع در کوه سفید استان قم که تحت تأثیر شوری است، به تهیه نقشه سطوح مختلف شوری خاک با استفاده از تصاویر ماهواره سنتینل-2 پرداخته است. در این راستا، شاخصهای متنوع شوری از تصاویر ماهوارهای استخراج شده و در فرآیند طبقهبندی تصویر به کلاسهای شوری از قبیل خاک بدون شوری، با شوری کم، شوری متوسط، شوری بالا و خاک اشباع از شوری مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج طبقهبندی صورت گرفته از 5 الگوریتم طبقهبندی نظارت شده شامل حداقل فاصله، ماهالانوبیس، متوازی السطوح، حداکثر احتمال و ماشینبردارپشتیبان، بیانگر بالاترین دقت به دست آمده از طبقهبندی کننده ماشینبردار پشتیبان با دقت کلی 218/92 درصد و ضریب کاپای 894/0 در تهیه نقشهی کلاسهای شوری بود. ارزیابی نقشههای به دست آمده از کلاسهای شوری همچنین نشاندهندهی شدت شوری بالاتر نواحی شرقی کوهسفید نسبت به دیگر مناطق بوده که ناشی از مجاورت بیشتر این نواحی نسبت به دریاچه نمک استان قم و کشیده شدن سطوح نمک به زمینهای اطراف میباشد.
سعید آزادنژاد؛ یاسر مقصودی مهرانی
چکیده
دادههای پلاریمتریک، یک منبع اطلاعاتی اضافی در تداخل سنجی راداری محسوب میشوند که میتوانند با کمک بهینهسازی پلاریمتری با الگوریتم های مختلف تداخل سنجی راداری ترکیب شده و منجر به بهبود کارایی این الگوریتم ها شوند. ترکیب ...
بیشتر
دادههای پلاریمتریک، یک منبع اطلاعاتی اضافی در تداخل سنجی راداری محسوب میشوند که میتوانند با کمک بهینهسازی پلاریمتری با الگوریتم های مختلف تداخل سنجی راداری ترکیب شده و منجر به بهبود کارایی این الگوریتم ها شوند. ترکیب اطلاعات پلاریمتری و تداخل سنجی راداری، که تحت عنوان تداخل سنجی راداری پلاریمتریک معرفی میشود، میتواند منجر به افزایش همدوسی و تعداد پیکسلهای پراکنش گر دائمی شود. این تکنیک بر اساس بهینه سازی پلاریمتریک کانال های پلاریمتریک را با یکدیگر ترکیب کرده و کانال بهینهای را تولید میکند که در آن تراکم و کیفیت فاز پیکسل های پراکنش گر دائمی نسبت به کانال های خطی افزایش پیدا کند. در هر پیکسل این کانال بهینه، بردار مکانیزم پراکنشی که منجر به بهینه ترین مقدار از تابع هدف مسئله بهینه سازی شود به عنوان بردار مکانیزم پراکنش بهینه انتخاب میشود. با توجه به اهمیت موضوع تراکم پیکسلهای پراکنشگر دائمی قابل اعتماد در موفقیت روش های PSI،هدف اصلی این مقاله استفاده از اطلاعات پلاریمتریک دوگانه سنجنده Sentinel1-A و TerraSAR-Xدر الگوریتم تداخل سنجی PSInSARمعمولی و مقایسه و ارزیابی این دادهها در افزایش تراکم پیکسل های پراکنش گر دائمی می باشد. در این تحقیق ترکیب اطلاعات پلاریمتریک دوگانه با الگوریتم تداخل سنجی PSInSAR به کمک بهینه سازی شاخص پراکندگی دامنه انجام گرفت. به منظور بررسی رویکرد پیشنهادی این تحقیق، تعداد 40 تصویر پلاریمتریک دوگانه (VV/VH)سنجنده Sentinel1-A در بازه زمانی فوریه 2017 تا می 2018و 20 تصویر پلاریمتریک دوگانه (HH/VV) سنجنده TerraSAR-X در بازه زمانی جولای2013 تا آپریل 2014 مورد استفاده قرار گرفت. نتایج نشان می دهد بهینه سازی پلاریمتریک با داده های S1A تراکم PSها را برای کل منطقه، منطقه شهری و منطقه غیر شهری به ترتیب حدود 7/1 برابر، 6/1برابر و 9/1 برابر افزایش داد. همچنین این افزایش در مورد دادههایTSX به ترتیب حدود 3 برابر، 2/3 برابر و 9/2 برابر بود.
علی اصغر آل شیخ؛ سعید مهری
چکیده
جنگل های زاگرس بیشترین تأثیر را در تأمین آب، حفظ خاک و تعدیل آب و هوای کشور دارد. با این وجود بخش قابل توجهی از این جنگل ها دچار پدیده ی زوال درختان بلوط شده است. مشخص نبودن پارامترهای مؤثر در زوال و نحوه ی ارتباط پارامترها، از جمله عواملی هستند که باعث سخت تر شدن شناخت و مدل سازی این پدیده می شود. هدف این پژوهش تعیین پارامترهای تاثیرگذار ...
بیشتر
جنگل های زاگرس بیشترین تأثیر را در تأمین آب، حفظ خاک و تعدیل آب و هوای کشور دارد. با این وجود بخش قابل توجهی از این جنگل ها دچار پدیده ی زوال درختان بلوط شده است. مشخص نبودن پارامترهای مؤثر در زوال و نحوه ی ارتباط پارامترها، از جمله عواملی هستند که باعث سخت تر شدن شناخت و مدل سازی این پدیده می شود. هدف این پژوهش تعیین پارامترهای تاثیرگذار برای مدل سازی زوال درختان بلوط و مدل سازی این پدیده با استفاده از شبکه های عصبی مصنوعی در استان لرستان است. در این پژوهش، پارامترهای دما، بارش، ارتفاع، شیب، جهت، نوع خاک و میزان ریزگردها به عنوان پارامترهای اولیه انتخاب شدند. همچنین از عملگرهای ضرب، لگاریتم، تبدیلات هذلولی و آنالیز مؤلفه های اصلی برای ترکیب پارامترها استفاده شد. به دلیل معلوم نبودن نحوه ی ارتباط و میزان اثر هر پارامتر، از شبکه های عصبی مصنوعی برای مدل سازی پدیده زوال استفاده شد. در مجموع 385 ترکیب مختلف از پارامترهای اولیه، با استفاده از عملگرهای فوق تولید و در سه معماری پیش خور با سه لایه پنهان، احتمالاتی و معماری ماشین بردار پشتیبان در شبکه های عصبی، (در مجموع تعداد 1155 شبکه ی عصبی) ارزیابی شد. نتایج ارزیابی نشان داد معماری احتمالاتی (87/0=R) با ورودی های ارتفاع، جهت، شیب، ریز گرد، نوع خاک و مؤلفه ی اصلی (بارش و دما) بهترین عملکرد را در مدل سازی زوال درختان بلوط دارد. با توجه به نتایج، استفاده از شبکه های عصبی مصنوعی احتمالاتی در شرایط عدم قطعیت و وجود دانش جزئی از پدیده، توصیه می شود. همچنین نتایج نشان دادند که استفاده از مؤلفه ی اصلی پارامترهای دما و بارش، استرس ناشی از خشکی را بهتر مدل می کند. استفاده از ترکیب بهینه ی پارامترها، در مدل احتمالاتی نسبت به ترکیب عادی، باعث افزایش 05/0 ضریب همبستگی شد.
مجتبی رحیمینسب؛ یزدان عامریان
چکیده
بارش باران یکی از مهمترین پدیدههای جوّی است که بر زندگی بشر اثر میگذارد. پیشبینی بارش باران برای اهداف مختلفی مانند برنامهریزی فعالیتهای کشاورزی، پیشبینی سیلاب، پایش خشکسالی و تأمین آب مصرفی از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف این مقاله پیشبینی بارش ماهانه در ایران با استفاده از روش جدید ترکیب شبکههای عصبی مصنوعی و ...
بیشتر
بارش باران یکی از مهمترین پدیدههای جوّی است که بر زندگی بشر اثر میگذارد. پیشبینی بارش باران برای اهداف مختلفی مانند برنامهریزی فعالیتهای کشاورزی، پیشبینی سیلاب، پایش خشکسالی و تأمین آب مصرفی از اهمیت بالایی برخوردار است. هدف این مقاله پیشبینی بارش ماهانه در ایران با استفاده از روش جدید ترکیب شبکههای عصبی مصنوعی و فیلتر کالمن توسعهیافته میباشد، که برای این هدف از دادههای میانگین بارش ماهانه حدود 180 ایستگاه سینوپتیک ایران که در سراسر کشور پراکنده هستند، طی سالهای 1951 تا 2016استفاده شده و به پیشبینی بارش ماهانه برای سال 2017 با استفاده از روش مقاله پرداخته شده است. در این مطالعه ایران شامل 8 پهنه اقلیمی است که به روش کوپن-گایگر تقسیمبندی شده است. از شبکه عصبی مصنوعی چندلایه با دو لایه مخفی که در هر لایه 10 نورون قرار گرفته است، برای پیشبینی در هر یک از پهنههای اقلیمی استفاده شد که برای آموزش این شبکه از فیلتر کالمن توسعه یافته استفاده گردید. اختلاف مقادیر بارش ماهانه اندازهگیری شده در سال 2017 و مقادیر حاصل از پیشبینی در تمام ایستگاهها محاسبه گردید. جذر میانگین مربعات این اختلافات (RMSE) در حالت نرمال برای 8 پهنه اقلیمی در مراحل آزمون و پیشبینی محاسبه گردید که برای اقلیم بیابان خشک و بسیار گرم نسبت به اقلیم بیابان خشک و سرد کمتر است و برای اقلیم نیمهبیابانی خشک و سرد نسبت به اقلیم نیمهبیابانی خشک و بسیار گرم کمتر است و برای اقلیم معتدل با تابستانهای خشک و بسیار گرم نسبت به اقلیم معتدل پرباران با تابستانهای گرم کمتر است و برای اقلیم برفی با تابستانهای خشک و بسیار گرم نسبت به اقلیم برفی با تابستانهای خشک و گرم کمتر میباشد. در بیشتر موارد RMSE بدست آمده در اقلیمهای بسیار گرم دارای مقدار کمتری است که نشان دهنده کارایی بهتر روش مقاله در پیشبینی بارش در این نوع اقلیم میباشد.
آرش کریمی زارچی؛ رضا شاه حسینی
چکیده
در این مقاله روش جدیدی برای اندازه گیری شدت جزیره های گرمایی سطحی شهری پیشنهاد می شود که از رابطه بین دمای سطح زمین (LST) و شاخص تفاضلی یکنواخت شده ی شهری(NDBI) وشاخص تفاضلی یکنواخت شده ی گیاهی(NDVI) که در تصویری به نام نقشه درصد شهری با هم ترکیب می شوند، استفاده می کند. با توجه به رفتار LST و رابطه آن با نوع پوشش زمین می توان گفت که رابطه بین LST ...
بیشتر
در این مقاله روش جدیدی برای اندازه گیری شدت جزیره های گرمایی سطحی شهری پیشنهاد می شود که از رابطه بین دمای سطح زمین (LST) و شاخص تفاضلی یکنواخت شده ی شهری(NDBI) وشاخص تفاضلی یکنواخت شده ی گیاهی(NDVI) که در تصویری به نام نقشه درصد شهری با هم ترکیب می شوند، استفاده می کند. با توجه به رفتار LST و رابطه آن با نوع پوشش زمین می توان گفت که رابطه بین LST و نقشه درصد شهری از یک تابع خطی پیروی می کند و می توان این تابع خطی را به نمودار دمای سطح زمین برحسب کاربری زمین برازش داد. انتظار می رود از شیب به دست آمده از این خط برازش داده شده شدت جزیره گرمایی شهری (UHII) محاسبه شود. به دلیل ضعف شاخص NDBI این روش برای مناطق بیابانی دقت پایینی دارد ولی در مناطق با پوشش معتدل از دقت بالایی برخوردار است. در این مقاله از داده های ماهواره LANDSAT-7 سنجنده +ETM روی منطقه رشت مرکز استان گیلان و از داده های ماهواره LANDSAT-8 سنجنده OLI/TIR مربوط به منطقه لنگرود دراستان گیلان استفاده شده است. نتایج نشان می دهد برازش خوب یک خط به نمودار LST بر حسب NDBI و نقشه درصد شهری یک روش مناسب برای محاسبه شدت جزیره گرمایی شهری است و در مقایسه با روش های قدیمی دقت و کارایی بالاتری دارد.
شیرین محمدخان؛ حمید گنجائیان؛ سمیه شهری؛ امیرعلی عباس زاده
چکیده
با افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی گسترش نواحی سکونتگاهی روند رو به رشدی داشته است. این گسترش سبب افزایش حرکت نقاط جمعیتی به سمت مناطق مخاطرهآمیز ژئومورفولوژیکی شده است که میتواند خطرات زیادی را به همراه داشته باشد. بر این اساس هدف از تحقیق حاضر ارزیابی روند تغییرات نواحی سکونتگاهی شهر مریوان در طی سالهای 1992 تا 2017 و همچنین ...
بیشتر
با افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی گسترش نواحی سکونتگاهی روند رو به رشدی داشته است. این گسترش سبب افزایش حرکت نقاط جمعیتی به سمت مناطق مخاطرهآمیز ژئومورفولوژیکی شده است که میتواند خطرات زیادی را به همراه داشته باشد. بر این اساس هدف از تحقیق حاضر ارزیابی روند تغییرات نواحی سکونتگاهی شهر مریوان در طی سالهای 1992 تا 2017 و همچنین تعیین میزان توسعه این نواحی به سمت مناطق مخاطرهآمیز ژئومورفولوژی و در نهایت پیشبینی این روند برای سال 2035 میباشد. برای این منظور از تصاویر ماهوارهای سالهای 1992، 2000، 2011 و 2017 استفاده شده است. روش کار به گونهای است که پس از تهیه نقشه نواحی سکونتگاهی سالهای مذکور، با استفاده از مدل [1]LCM توسعه این نواحی برای سال 2035 و میزان حرکت این نواحی به سمت مناطق مخاطرهآمیز ژئومورفولوژیکی پیشبینی شده است. نتایج تحقیق بیانگر این است که وسعت کل نواحی سکونتگاهی از حدود 8/7 کیلومترمربع در سال 1992 به 6/16 کیلومترمربع در سال 2017 افزایش پیدا کرده است و نتایج حاصل از پیشبینی نیز بیانگر این است که این مقدار تا سال 2035 به حدود 3/24 کیلومترمربع خواهد رسید.در طی این سالها در کنار افزایش روند توسعه نواحی سکونتگاهی، حرکت این نواحی به سمت مناطق مخاطرهآمیز نیز افزایش یافته است. به طوری که از مجموعه کل وسعت نواحی سکونتگاهی سال 1992 حدود 7/1 کیلومترمربع در مناطق مخاطرهآمیز ژئومورفولوژیکی قرار داشته که بیشتر شامل مناطق پرشیب و حریم رودخانهها بوده است. در سالهای 2001 و 2011 نیز این روند به 3/2 و 9/2 کیلومترمربع افزایش یافته و همچنین در سال 2017 به میزان 3/3 کیلومترمربع افزایش یافته است. [1]- . Land Change Modeler
سیده سمیرا جعفری پور؛ نازیلا محمدی
چکیده
یونسفر یکی از پدیدههای پیچیده است که شامل مولکولهای یونیزه شده توسط خورشید میباشد. ضرورت مطالعه یونسفر و مدلسازی آن از این حقیقت ناشی میشود که محتوای الکترونی یونسفر به پارامترهای زیادی بستگی دارند که دائما در حال تغییر هستند. انتشار امواج الکترومغناطیس در لایه یونسفر تحت تأثیر الکترونهای آزاد این محیط بوده، ...
بیشتر
یونسفر یکی از پدیدههای پیچیده است که شامل مولکولهای یونیزه شده توسط خورشید میباشد. ضرورت مطالعه یونسفر و مدلسازی آن از این حقیقت ناشی میشود که محتوای الکترونی یونسفر به پارامترهای زیادی بستگی دارند که دائما در حال تغییر هستند. انتشار امواج الکترومغناطیس در لایه یونسفر تحت تأثیر الکترونهای آزاد این محیط بوده، بنابراین مدلسازی یونسفر در بسیاری از زمینهها از قبیل ارتباطات مخابراتی، ناوبری و تعیین موقعیت ماهوارهای، سیستمهای راداری و سایر فناوریهای فضایی مورد توجه میباشد. طبیعت پیچیده یونسفر باعث شده مدلها و روشهای مختلف دو بعدی و سه بعدی جهت رسیدن به یک برآورد مناسب از مقدار محتوای الکترون یونسفر پایهگذاری، ارزیابی و مقایسه شوند. در این مقاله از شبکههای عصبی موجک جهت مدلسازی مقدار محتوای الکترون لایه یونوسفر (TEC) در ایستگاههای چهار شهر اهواز، ساری، کرمان و سقز در 365 روز از سال 2014 استفاده شده است. نتایج مدلسازی با روشهای مذکور برای دادههای مکانی و دماهای مختلف در ایران ارزیابی و مقایسه شده و به صورت کمی ارائه گردید. دادههای مورد استفاده، نقشههای یونسفری میباشند که نمایشگر میزان محتوای مجموع الکترونی هستند. نتایج این تحقیق نشاندهنده تأثیر مؤلفههای مکانی و دما در کارایی شبکه عصبی موجک در برآورد محتوای الکترونی یونسفر میباشد. میانگین خطای نسبی به دست آمده برای حالت تلفیقی پارامترهای مکان، زمان و دما با استفاده از شبکههای عصبی موجک برابر 52/11 درصد بوده است. این مقدار برای حالت تلفیقی دو پارامتر به طور میانگین برابر 05/15 درصد به دست آمده است. مقایسه صورت گرفته در مورد خطا نشاندهنده برتری حالت تلفیقی سه پارامتر دما، مکان و زمان نسبت به سایر حالتها در برآورد محتوای الکترونی یونسفر بوده است. همچنین در این مقایسه، بهترین مدل مربوط به حالتهای مکان- دما- زمان، مکان- زمان و دما- زمان به ترتیب مربوط به شبکههای عصبی RBF, MLP و B-spline با تلفیق موجک مورلت بوده است.
یوسف عبادی؛ جواد جاودان؛ محمدحسین رضایی مقدم
چکیده
ماهیت متغیرهای کمی و کیفی آبهای زیرزمینی به دلیل تأثیر مستقیم در زندگی انسان، همواره یکی از موضوعات مطرح در تحقیقات علمی و دانشگاهی بوده است. هزینهبر بودن و عدم امکان مطالعه دقیق این منابع، لزوم استفاده از روش جدیدی را برای برآورد چنین متغیرهایی به طور کامل آشکار میکند. در این میان روشهای درونیابی ریاضی و زمین آماری و مدلهای ...
بیشتر
ماهیت متغیرهای کمی و کیفی آبهای زیرزمینی به دلیل تأثیر مستقیم در زندگی انسان، همواره یکی از موضوعات مطرح در تحقیقات علمی و دانشگاهی بوده است. هزینهبر بودن و عدم امکان مطالعه دقیق این منابع، لزوم استفاده از روش جدیدی را برای برآورد چنین متغیرهایی به طور کامل آشکار میکند. در این میان روشهای درونیابی ریاضی و زمین آماری و مدلهای هوش مصنوعی در سالهای اخیر نتایج بسیار قابل قبولی از این برآوردها ارائه کردهاند. در تحقیق حاضرکه با هدف ارزیابی دقت روشهای زمین آمار و شبکه عصبی مصنوعی انجام گرفته است، با استفاده از آمار اندازهگیری شده سطح تراز ایستابی آبهای زیرزمینی در 46 حلقه چاه مشاهدهای منتخب برای سال 93، در دشت شبستر- صوفیان، اقدام به برآورد مقادیر نامعلوم سطح تراز در منطقه مورد مطالعه با استفاده از روشهای زمین آمار (kriging) و روش شبکه عصبی پرسپترون چند لایه (MLP) شده است. نتایج حاصل از این تحقیق نشان میدهد، روش شبکه عصبی (MLP) با میزان همبستگی بالا (96/0) و جذر میانگین مربعات خطای کمتر (18/13) نسبت به روش کریجینگ (با میزان همبستگی 90/0 و جذر میانگین مربعات خطای 10/20)، توانایی بالاتری در میان یابی سطح تراز آب زیرزمینی دشت شبستر- صوفیان دارد، که این نتیجه با تحقیقات قبلی در این زمینه مبنی بر توانایی و انعطاف بیشتر مدلهای هوش مصنوعی در مطالعات هیدروژئولوژیکی آبخوانها مطابقت دارد. از این رو استفاده از روشهای جدید مانند شبکههای عصبی مصنوعی(ANN) و روشهای فازی - عصبی تطبیقی (ANFIS) میتواند، در دستیابی به برآوردهای دقیق تر از شرایط سفرههای آب زیرزمینی و اطلاع از کم و کیف آنها کمک شایانی به محققان و برنامهریزان در این زمینه ارائه کند.
یعقوب ابدالی؛ احمد پوراحمد؛ میلاد امینی؛ اسحاق خندان
چکیده
مدیریت بلایای طبیعی نیازمند شناخت ماهیت، ارزیابی های دقیق، برنامه ریزی و سپس ارائه راهکار مناسب است. امروزه اکثر برنامه ریزی های صورت گرفته در زمینۀ مدیریت زلزله به بازۀ زمانی حین و بعد از وقوع بحران محدود شده است و کمتر به برنامه ریزی های پیش از وقوع زلزله توجه می شود. از میان برنامه های کاهش مخاطرات می ...
بیشتر
مدیریت بلایای طبیعی نیازمند شناخت ماهیت، ارزیابی های دقیق، برنامه ریزی و سپس ارائه راهکار مناسب است. امروزه اکثر برنامه ریزی های صورت گرفته در زمینۀ مدیریت زلزله به بازۀ زمانی حین و بعد از وقوع بحران محدود شده است و کمتر به برنامه ریزی های پیش از وقوع زلزله توجه می شود. از میان برنامه های کاهش مخاطرات می توان تاب آوری را برنامه ای دقیق تر و موفق تر به دلیل توجه آن به ابعاد اجتماعی، نهادی، اقتصادی و کالبدی یک شهر دانست. هدف این مقاله اولویت بندی و بررسی تاب آوری شهر نورآباد و مسکن مهر نورآباد است. برای رسیدن به این هدف، از تکنیک ترکیبی AHP-VIKOR استفاده شده است. روش تحقیق این مقاله توصیفی- تحلیلی و ابزار جمع آوری اطلاعات شامل مطالعات اسنادی و پیمایشی از طریق توزیع پرسشنامه است. در این پژوهش با بهره گیری از تکنیک وایکور، نظر ساکنان شهر نورآباد و مسکن مهر نورآباد برای تعیین ارزش و اهمیت معیارها، با هم ترکیب شده و با استفاده از روشAHP وزن نهایی معیارها با اعمال وزن حاصل در میزان معیارها محاسبه شده است. با اعمال وزن حاصل در میزان اولیه ی معیارها و تلفیق شاخص های وزنی، شهر نورآباد و مسکن مهر از لحاظ تاب آوری اولویت بندی شده اند. نتایج حاصل از این پژوهش نشان می دهد که شهر نورآباد بر اساس شاخص های مربوط به 763/0 = S و 49/0= R و 966/0= Q بالاترین سطح تاب آوری و مسکن مهر نورآباد 666/0= S و 272/0= R و 626/0= Q پایین ترین سطح تاب آوری را داشته اند. با توجه به شاخص Q شهر نورآباد (اجتماعات از پیش ایجاد شده) در ابعاد اجتماعی، نهادی، اقتصادی و کالبدی در زمینه تاب آوری در برابر مخاطرات طبیعی (زلزله) نسبت به مسکن مهر نورآباد (اجتماعات برنامه ریزی شده) در وضعیت مطلوب تری قرار دارد.
فاطمه فیروزی؛ تقی طاوسی؛ پیمان محمودی
چکیده
هدفی که این مطالعه در پی دست یافتن به آن است واکنش دو شاخص پوشش گیاهی NDVI و EVI به خشکسالیها و ترسالیها در یکی از دشتهای خشک ایران یعنی دشت سیستان در شمال استان سیستان و بلوچستان است. برای بررسی حساسیت این دو شاخص به خشکسالیها و ترسالیها به دو پایگاه دادهای مختلف نیاز بود. اول پایگاه تصاویر NDVI وEVI سنجنده مادیس ماهواره ترا برای ...
بیشتر
هدفی که این مطالعه در پی دست یافتن به آن است واکنش دو شاخص پوشش گیاهی NDVI و EVI به خشکسالیها و ترسالیها در یکی از دشتهای خشک ایران یعنی دشت سیستان در شمال استان سیستان و بلوچستان است. برای بررسی حساسیت این دو شاخص به خشکسالیها و ترسالیها به دو پایگاه دادهای مختلف نیاز بود. اول پایگاه تصاویر NDVI وEVI سنجنده مادیس ماهواره ترا برای ماههای آوریل، می و ژوئن برای دوره زمانی 2014-2000 و دوم پایگاه دادههای روزانه بارش ایستگاه هواشناسی همدید زابل برای یک دوره آماری 30 ساله (2014- 1985) که از اداره کل هواشناسی استان سیستان و بلوچستان اخذ شد. بعد از اخذ دادهها، نقشههای پویایی پوشش گیاهی حاصل از پردازش تصاویر سنجنده MODIS ماهواره ترا به تفکیک برای ماههای آوریل، می و ژوئن با استفاده از دو شاخص NDVI و EVI برای منطقه مورد مطالعه تهیه شدند. برای شناسایی فراوانی درجات مختلف خشکسالیها و ترسالیهای دشت سیستان نیز از شاخص خشکسالی مؤثر (EDI) استفاده شد. نتایج نشان داد که در سال نمونه خشک (2011-2010) تفاوت قابلتوجه بین این دو شاخص در طبقه پوشش گیاهی نرمال مشاهده شد. شاخص EVI، مساحت این طبقه را در این سال خشک حدود 12 درصد نشان داد در حالی که شاخص NDVI برای این طبقه هیچ مساحتی را قائل نبوده است. درحالیکه در زمان ترسالی (2006-2005) شاخص EVI مقداری نتایج بهتری را در اختیار گذاشته است. شاخص EVI برای طبقه نرمال مساحت 20 درصدی را نشان داد و برای طبقه پراکنده 10 درصد از کل مساحت منطقه را دارای پوشش گیاهی تنک و پراکنده نشان داد. در مجموع میتوان نتیجه گرفت که شاخص NDVI شاخص بسیار مناسبتری برای پویایی پوشش گیاهی در دشتهایی مانند دشت سیستان میباشد که حیات آنها نه به بارش بلکه به آب جاری در رودخانه متکی است. شاخص EVI نیز با توجه به ماهیت محاسباتی آن برای مناطقی که پوشش گیاهی آنها متراکمتر است بهتر جواب میدهد. علاوه بر این بازدیدهای میدانی هم که از دشت صورت گرفت و با نوع طبقه پوشش گیاهی که از تصاویر سنجنده MODIS به دست آمد حکایت از بهتر بودن شاخص NDVI در مقایسه با شاخص EVI برای این نوع از دشتها دارد.
محمدرضا باعقیده؛ رسول سروستان
چکیده
امروزه شکی نیست که یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده پیروزی و شکست نیروهای نظامی در یک صحنه نبرد واقعی را بایستی شناخت کامل آب وهوا و تأثیر فراسنجهای آب و هوایی بر جابجایی نیروها، پرواز جنگندهها، حرکت ناوگانهای دریایی، حمل و نقل تجهیزات سنگین و عملکرد سلاحها دانست.در این پژوهش تلاش شده است اثر فراسنجهای آب و هوایی بر عملکرد ...
بیشتر
امروزه شکی نیست که یکی از مهمترین عوامل تعیین کننده پیروزی و شکست نیروهای نظامی در یک صحنه نبرد واقعی را بایستی شناخت کامل آب وهوا و تأثیر فراسنجهای آب و هوایی بر جابجایی نیروها، پرواز جنگندهها، حرکت ناوگانهای دریایی، حمل و نقل تجهیزات سنگین و عملکرد سلاحها دانست.در این پژوهش تلاش شده است اثر فراسنجهای آب و هوایی بر عملکرد نیروهای نظامی در گستره استان خوزستان مورد بررسی قرار گیرد. در همین راستا از دادههای آبوهوایی شامل (بارندگی، دما، گردوغبار، سرعت و جهت باد، ساعات آفتابی و رطوبت نسبی) مربوط به 21 ایستگاه هواشناسی استان استفاده شده است. وزن معیارها با روش فرایند تحلیل تصمیمگیری چند شاخصه فازی (FTOPSIS) تعیین گردید. از محیط نرم افزار ArcGIS 10.2 برای مدلسازی و تحلیل فضایی و تلفیق و همپوشانی لایهها استفاده شد؛ و نقشه پهنهای فراسنجهای آب و هوایی در ارتباط با عملکرد دفاعی نیروهای نظامی در پنچ کلاس مختلف (بسیار مطلوب، تاحدودی مطلوب، متوسط، تاحدودی نامطلوب، بسیار نامطلوب) به دست آمد. نتایج نشان داد در بین پارامترهای مورد بررسی سرعت باد و دما بیشترین وزن را بر عملکرد نیروهای نظامی دارند و در مناطق شرقی استان با محوریت شهر ده دز برآیند تأثیر فراسنج های آب و هوایی بالاترین درجه از مطلوبیت را دارا بوده و این در حالی است که بخشهای جنوبی و غربی اثر این فراسنج ها نامطلوب ارزیابی گردیده است که اتخاذ تدابیر مناسب از طرف مسئولان و فرماندهان در جهت کاهش این اثرات نامطلوب ضروری به نظر میرسد تا زمینه افزایش عملکرد نیروهای دفاعی را فراهم آورد.
صیاد اصغری سراسکانرود؛ بهروز خدابنده لو؛ احمد ناصری؛ علی مرادی
چکیده
این پژوهش با هدف استخراج نقشه کاربری اراضی شهری، با استفاده از مقایسه الگوریتمهای مختلف طبقهبندی پیکسلپایه و شئگرا میباشد. در این راستا الگوریتمهای طبقهبندی پیکسلپایه ماشین بردار پشتیبان، حداکثر احتمال، شبکه عصبی مصنوعی، حداقل فاصله از میانگین، سطوح موازی و فاصله ماهالانوی مورد استفاده قرار گرفتند. در ادامه به ...
بیشتر
این پژوهش با هدف استخراج نقشه کاربری اراضی شهری، با استفاده از مقایسه الگوریتمهای مختلف طبقهبندی پیکسلپایه و شئگرا میباشد. در این راستا الگوریتمهای طبقهبندی پیکسلپایه ماشین بردار پشتیبان، حداکثر احتمال، شبکه عصبی مصنوعی، حداقل فاصله از میانگین، سطوح موازی و فاصله ماهالانوی مورد استفاده قرار گرفتند. در ادامه به مقایسه روشهای مذکور با طبقهبندی شئگرا جهت تهیه نقشه کاربری اراضی شهر زنجان با استفاده از تصویرماهوارهایSentinel-2 با قدرت تفکیک مکانی 10 متر پرداخته شد. به منظور انجام پردازش تصویر مورد استفاده از نرمافزارهای ENVI 5.3، SNAP،eCognition و ArcGISاستفاده شده است. برای مقایسه عملی نتایج، در هر دو روش از دادههای آموزشی یکسان برای طبقهبندی استفاده گردید؛ سپس مهمترین روشهای ارزیابی صحت شامل دقتکلیو ضریب کاپای طبقهبندی استخراج شد. نتایج بدست آمده، نشان میدهد که از بین روشهای طبقهبندی پیکسلپایه مورد استفاده در این مطالعه، روشهای طبقهبندی حداکثر احتمال و روش حداقل فاصله تا میانگین با ضریب کاپای به ترتیب 95/0درصد و 85/0 درصد از دقت قابل قبولی برخوردار هستند. همچنین مقایسه نتایج حاصل از طبقهبندی پیکسلپایه و شئگرا نشان داد که روش شئگرا با اعمال پارامترهای مؤثر در طبقهبندی و توسعه قوانین جهت اطلاح طبقهبندی اولیه شئگرا با ضریب کاپای 95/0 درصد از نظر دقت در استخراج نقشه کاربری اراضی از روشهای پیکسلپایه از اولویت برخوردار است.
پرویز پنجه کوبی؛ سیدابوالفضل مسعودیان؛ عبدالعضیم قانقرمه
چکیده
ضریب رواناب از متغیرهای بسیار اثرگذار بر تشکیل و شدت سیل است. در این پژوهش به کمک مجموع بارش برآورد شده با رادار هواشناسی خزر شرقی، هشت مورد از سیلهای حوضهی آبریز باغو در فاصلهی سالهای 1391 تا 1395 واکاوی شد. ضریب رواناب با استفاده از ارتفاع بارش برآوردی رادار هواشناسی و ارتفاع رواناب اندازهگیری شده بدست آمد. تأثیر حجم ...
بیشتر
ضریب رواناب از متغیرهای بسیار اثرگذار بر تشکیل و شدت سیل است. در این پژوهش به کمک مجموع بارش برآورد شده با رادار هواشناسی خزر شرقی، هشت مورد از سیلهای حوضهی آبریز باغو در فاصلهی سالهای 1391 تا 1395 واکاوی شد. ضریب رواناب با استفاده از ارتفاع بارش برآوردی رادار هواشناسی و ارتفاع رواناب اندازهگیری شده بدست آمد. تأثیر حجم و شدت بارش بر ضریب رواناب این سیلها متفاوت بود. هرچه شدت بارش بیشتر بود، ارتفاع رواناب بیشتر و هیدرگراف سیل کشیده و نوک تیز بود. این مورد در نمودار ساعتی بارش برآوردی در فصل گرم سال کاملاً مشهود بود. تداوم بارش نیز باعث شد که به تناسب مقدار بارش، ضریب رواناب بزرگتر و ارتفاع رواناب زیاد شد. در سیلهای فصل سرد سال به دلیل فاصلهی زمانی کم بین بارشها و افزایش رطوبت خاک حوضه، با توجه به مجموع و شدت بارش برآوردی رادار، ضریب رواناب بزرگ بود. توزیع بارندگی و فاصله بین بارشها نیز تأثیر مثبتی در ضریب رواناب داشت و حجم رواناب، بیش از حد انتظار بود. نتایج این پژوهش نشان داد که برای تعیین دقیق ضریب رواناب باید تمام عوامل تأثیرگذار مانند شدت بارش، حجم بارش، مدت زمان بارش، وضعیت رطوبتی خاک قبل از بارش، پراکنش زمانی و مکانی بارش در یک سامانهی بارشی، و فصل رخداد بارش، را در رواناب در نظر گرفت. برای تعیین ضریب رواناب حوضه بجای یک مقدار مشخص برای ضریب رواناب، بهتر است یک دامنه برای آن در نظر گرفت.
سعدی محمدی؛ مهدی سعیدی؛ سوران منوچهری
چکیده
زندگی جوامع انسانی همواره در معرض خطرات طبیعی و انسانی است که منجر به مختل شدن زندگی عادی شده و جوامع را با بحران، مواجه میکند. در این ارتباط، اتخاذ تدابیر هوشمندانه در کلیه بخشها و نهادهای کشور در زمینه مواجهه با بحرانهای طبیعی از یک سو و از سویی دیگر، چالشهای سیاسی و اقتصادی همواره مورد تأکید قرار داشته و با تبیین الزامات ...
بیشتر
زندگی جوامع انسانی همواره در معرض خطرات طبیعی و انسانی است که منجر به مختل شدن زندگی عادی شده و جوامع را با بحران، مواجه میکند. در این ارتباط، اتخاذ تدابیر هوشمندانه در کلیه بخشها و نهادهای کشور در زمینه مواجهه با بحرانهای طبیعی از یک سو و از سویی دیگر، چالشهای سیاسی و اقتصادی همواره مورد تأکید قرار داشته و با تبیین الزامات و سازوکارها، پدافند غیرعامل به عنوان یک استراتژی کارآمد و پیشگیرانه در زمینه مواجهه با بحران، میتواند به کاهش حداقلی آسیبهای ناشی از بحرانها منجر گردد. پژوهش کاربردی حاضر نیز با هدف کاهش سطح آسیبپذیری نواحی روستایی پر مخاطره مرزی در شهرستان مریوان با دیدی فضایی و جامع به بررسی وضعیت شاخصهای پدافندغیرعامل آنها پرداخته تا بدینوسیله نقاط و مناطق آسیبپذیر در برابر بحرانها شناسایی و سپس راهکارهای کاربردی متناسب با وضعیت پدافند غیرعامل روستاهای شهرستان، اتخاذ گردد. در این راستا 14 شاخص امنیتی، اجتماعی و طبیعی با توجه به شرایط منطقه به عنوان شاخصهای پدافندغیرعامل در نظرگرفته شده و سپس با وزندهی شاخصها به روشAHP و با تخصیص وزنFuzzy به لایههای تشکیل شده، نقشههای شاخصهای مورد نظر در بسته نرمافزاری Arc Gis ترسیم و در همدیگر تلفیق گردید که در نهایت نقشه تلفیقی، نشان دهنده قرارگرفتن 84 درصد روستاهای منطقه در وضعیت تاحدودی مناسب (متوسط) به لحاظ پدافندغیرعامل بود و شاخصهای انسانی تعداد جمعیت روستاها و فاصله از راههای اصلی، دارای بیشترین اهمیت نسبی در میان شاخصهای مورد بررسی پدافند غیرعامل در منطقه مورد مطالعه بودند.